کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَسَمٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qasam سوگند.〈 قسم خوردن: (مصدر لازم) قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.〈 قسم دادن: (مصدر متعدی) کسی را سوگند دادن.
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qesm ۱. بخش.۲. جزئی از یک چیز قسمتشده.۳. بهره؛ نصیب.
-
قسم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qasamnāme نوشتهای که در آن قسم یاد کرده باشند.
-
هم قسم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamqasam کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده؛ همسوگند.
-
واژههای همآوا
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qasam سوگند.〈 قسم خوردن: (مصدر لازم) قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.〈 قسم دادن: (مصدر متعدی) کسی را سوگند دادن.
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qesm ۱. بخش.۲. جزئی از یک چیز قسمتشده.۳. بهره؛ نصیب.
-
قصم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qasm ۱. (ادبی) در عروض، اسقاط حرف اول و ساکن کردن لام در مفاعلتن که فاعلتن باقی بماند و مفعولن بهجایش بگذارند.۲. [قدیمی] شکستن و جدا کردن؛ شکستن.۳. (صفت) [قدیمی] شکسته و دونیمهشده.۴. [قدیمی] پارۀ شکسته و جداشده.
-
جستوجو در متن
-
اقسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قِسم] 'aqsām = قِسم
-
حلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] helf ۱. سوگند خوردن؛ قسم خوردن.۲. (اسم) سوگند؛ قسم.
-
سوگندنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) so[w]gandnāme ۱. نوشتهای که در آن قسم یاد کنند.۲. شعری که در آن شاعر قسم را بیاورد.
-
نیشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیشه، نیسوق› (زیستشناسی) [قدیمی] nišu یک قسم آلو.
-
ای واللـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [عامیانه] 'eyvallāh آری قسم به خدا؛ درست است؛ راست است.
-
لاواللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] lāvallāh نه قسم به خدا؛ در هنگام انکار مطلبی گفته میشود.