کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَابَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ بوک] ‹جک› [قدیمی] jik در قاببازی، یک طرف قاب که پَهنتر است.
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مقابلِ قاق] [قدیمی] dim در قاببازی، کسی که در بازی حق تقدم دارد.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ جیک] ‹پوک، بوک› pok یک طرف قاب یا بُجول که با آن قمار میکنند.
-
قاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [عامیانه] qāq در قاببازی، کسی که دست آخر و بعد از سایر بازیکنان باید بازی کند.
-
شاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: châssis] šās[s]i ۱. چهارچوبه؛ قاب.۲.آهنبندی زیر اتومبیل که قسمتهای دیگر روی آن قرار میگیرد.۳. (کشاورزی) گلخانۀ زیرزمینی با سقف شیشهای که به منظور تهیۀ نشا و زیاد کردن قلمه و نیز نگهداری گیاهان در زمستان بهکار میرود.۴. (موسیقی) ش...
-
اشتالنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شتالنگ› [قدیمی] 'eštālang ۱. (زیستشناسی) استخوانی در میان بند و ساق پا؛ استخوان پاشنۀ پا.۲. استخوانی که از میان بند پا و ساق پاچۀ گوسفند بیرون میآوردند و با آن قمار میزدند؛ قاب؛ بجل؛ بجول؛ بژول.
-
ترنابازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹درنهبازی، طرهبازی› tornābāzi نوعی بازی دستهجمعی که با انداختن قاب بهوسیلۀ بازیکنان، شاه، وزیر، جلاد، و دزد را مشخص میکنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، بازیکن نقش دزد را معمولاً با ترنا مجازات میکند.
-
کادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cadre] kādr ۱. خط یا خطوطی که نوشته یا تصویر را برای مشخص و متمایز شدن در درون آن قرار میدهند.۲. چهارچوبی از جنس چوب، فلز، یا پلاستیک که عکس، تابلو، یا آینه را در آن قرار میدهند؛ قاب.۳. گروهی از افراد که با تخصصها و وظایف یکسان در ...
-
قرقره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قرقرک، قرقر› qerqere ۱. استوانهای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد.۲. قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ، طناب، فیلم، نوار یا امثال آنها به کار میرود.۳. چرخ نصبشده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت، یا دورۀ شیار...
-
نوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) navār ۱. رشتۀ پهن شبیه تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم میبافند.۲. رشتهای از پارچه که برای تزئین در حاشیۀ آن به کار میرود.۳. رشتۀ باریک و طولانی که با امواج مغناطیسی، صوت وتصویر بر روی آن ضبط شده است و در داخل قاب مخصوص قرار دارد.
-
خاتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: خَواتِم] xātam ۱. نقوش و طرحهای تزیینی که با ریزههای عاج، استخوان، چوب، و فلز پدید آورده باشند و برای زینتکاری و نقشونگار کردن قوطی، جعبه، قاب عکس، و سایر اشیای چوبی به کار میرود.۲. [قدیمی] انگشتر؛ انگشتری.۳. [قدیمی] نگین انگشت...
-
تراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tarāz ۱. ابزاری که بهوسیلۀ آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم میکنند، و آن عبارت از یک لولۀ شیشهای است که مایعی با یک حباب هوا در آن وجود دارد و آن را در یک قاب یا پایۀ چوبی یا فلزی قرار داده و هرگاه آن را روی یک سطح افقی و هموار بگذارند حباب...