کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تسمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasammi ۱. نامیده شدن.۲. منسوب شدن به کسی یا قومی.
-
روس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اروس، ارس› rus قومی ساکن روسیه از نژاد اسلاو.
-
مجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) majār ۱. قومی از مردم مجارستان.۲. از مردم این قوم.۳. مربوط به مجار: سرزمینهای مجار.
-
ارنئوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی، مٲخوذ از یونانی] ‹ارنائود، آرنائود، آرناوود› [عامیانه، مجاز] 'arna'ut غول بیابانی و بیتربیت. Δ دراصل، نام قومی از نژاد هندواروپایی، ساکن کشور آلبانی است.
-
پارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārt قومی باستانی و چادرنشین که در حدود خراسان کنونی تا سلسلۀ البرز و دریای خزر بهسر میبردند و بر ضد سلوکیها قیام کرده و دولت اشکانی را تشکیل دادند.
-
پارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārs قومی آریایینژاد که در زمان قدیم در پارس و عیلام سکنی اختیار کرده و مرکّب از چند قبیلۀ برزگر و چند قبیلۀ صحرانشین بودند.
-
مغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مغل› moqol ۱. قومی زردپوست ساکن آسیای مرکزی.۲. هریک از افراد این قوم.
-
قلاشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] qallāši ۱. رندی.۲. حیلهگری.۳. عیاری: ◻︎ گرچه قومی را صلاح و نیکنامی ظاهر است / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم (سعدی۲: ۱۲۰).
-
کرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kord ۱. قومی آریایی که در نواحی غربی ایران، عراق، ترکیه، و سوریه به سر میبرند و به طوایف بسیار تقسیم میشوند.۲. هریک از افراد این قوم.۳. [قدیمی، مجاز] چوپان.۴. [قدیمی] چادرنشین.
-
قزاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qazzāq ۱. قومی از تاتار که در قرن هفتم هجری مطیع چنگیز شدند.۲. [منسوخ] نام قدیم سربازان روس که کلاهپوست بزرگ و قبای بلند میپوشیدند.۳. [منسوخ] سرباز ایرانی که زیر نظر روسها تعلیم داده میشد.
-
تات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] tāt قومی آریایی در شمال و شمال غربی ایران. Δ نامی که ترکها به ایرانیان و کسانی که در سرزمین ترکان و یا سرزمینهای تحت استیلای ترکان به سر میبردند و به زبان فارسی تکلم میکردند داده بودند.
-
سریانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سورستان، سرزمینی شمال بینالنهرین و سوریه) [عربی: سریانیّ] soryāni ۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که در میان آشوریها و کلدانیهای عراق، سوریه، ترکیه، و ایران رایج بوده است.۲. قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن...
-
سگسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sagsār ۱. سگمانند؛ مانند سگ.۲. آنکه سری مانند سر سگ دارد.۳. [مجاز] حریص و طماع؛ طمعکار.۴. (اسم) نام قومی افسانهای با سرهایی شبیه سرِ سگ که محل زندگی آنها را سگساران میگفتند.
-
حماسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَماسَة] ‹حماست› he(a)māse ۱. امری افتخارآمیز که از روی شجاعت، مهارت، و شایستگی انجام شده باشد.۲. (ادبی) نوعی شعر در وصف پهلوانان که داستانهای منظوم از نبردها، دلاوریها، و افتخارات قومی و نژادی یک ملت را دربر دارد، مانند شاهنامۀ فردوسی...
-
راعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: رُعاة] rā'i ۱. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی؛ ذوالعنان.۲. (اسم) [قدیمی] = چوپان۳. (اسم) [قدیمی] کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی میکند.۴. (اسم) [قدیمی] امیر؛ والی؛ حاکم.۵. [قدیمی] نگهدارنده؛ حراستکننده.