کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوطی سیگار و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فندک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fandak وسیلهای فلزی دارای سنگ چخماق و فتیله برای روشن کردن آتش، بهویژه سیگار.
-
سیگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cigare، مٲخوذ از اسپانیایی] sigār استوانۀ کاغذی کوچک محتوی توتون برای کشیدن و دود کردن.
-
آلبوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: album] 'ālbom ۱. دفتری با جلد مقوایی کلفت و برگهای ضخیم چسبدار با جیبهای پلاستیکی برای نگهداری مجموعههای عکس، تمبر و غیره.۲. مجموعهای که در آن این دفترها یا اشیا نگهداری میشود.۳. مجموعۀ آهنگها و ترانههای یک خواننده در یک ...
-
البا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹البه› [قدیمی] 'olbā خوراکی که از دل و جگر خردشده با روغن، پیازداغ، رب و غیره درست میکنند؛ قلیه پوتی؛ حسرةالملوک.
-
غسول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasul آنچه با آن سروتن خود یا چیز دیگر را بشویند، مانندِ آب، صابون، خطمی، و غیره.
-
سم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سمّ] sam[m] ۱. [جمع: سُمُوم] هر نوع مادۀ شیمیایی که موجب آسیب یا هلاک جاندار شود؛ زهر.۲. [عامیانه، مجاز] هر چیز زیانبار: سیگار برای تو سم است.۳. [جمع: سِمام و سُموم] [قدیمی] سوراخ، مانند سوراخ سوزن.〈 سمّ زعاف: [قدیمی] زهر کشنده که ا...
-
نخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nax ۱. رشتۀ باریک از پنبه، پشم، ابریشم، الیاف مصنوعی، و امثال آنها.٢. واحد شمارش سیگار.٣. [قدیمی] نوعی فرش لطیف.٤. [قدیمی] نوعی جامۀ حریر.۵. [قدیمی] نهال.۶. [قدیمی] صف: ◻︎ بجوشید لشکر چو موروملخ / کشیدند از کوه تا کوه نخ (عنصری: ۳۵۳).
-
توتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹تتن› (زیستشناسی) tutun گیاهی بومی امریکا و حاوی مادهای سمّی به نام نیکوتین، با برگهای پهن و درشت و گلهای سفید، سرخ، زرد، یا سبزرنگ که بلندی ساقهاش تا یک متر میرسد. برگهای آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف، مانندِ توتون سیگار،...
-
دکتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: docteur] doktor ۱. پزشک؛ طبیب.۲. کسی که بالاترین درجه و رتبه را در یکی از رشتههای علمی (پزشکی، حقوق، ادبیات، فلسفه و غیره) از دانشگاه گرفته باشد.
-
اماکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ امکِنَة، جمعالجمعِ مکان] 'amāken = مکان〈 اماکن عمومی: جاهای همگانی، مانند مسجد، تماشاخانه، مهمانخانه و غیره.〈 اماکن متبرکه:۱. جاهای مقدس.۲. زیارتگاهها.
-
اندرونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'andarune ۱. اندرون؛ درون؛ درونی؛ داخل.۲. باطن.۳. (زیستشناسی) اعضای درون شکم جانوران از معده، کبد، رودهها، و غیره؛ امعا؛ احشا.
-
افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsordegi ۱. دلتنگی.۲. پژمردگی.۳. (روانشناسی) نوعی بیماری روانی که باعث اختلال در اوضاع اجتماعی و فردی شخص میشود و از نشانههای آن اضطراب، کاهش اشتها، بیخوابی و غیره است.
-
انقلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enqelāb ۱. (سیاسی) تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تودهای ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره میشود.۲. آشوب؛ شورش.۳. برگشتن از حالی به حال دیگر؛ دگرگون شدن.۴. (نجوم) رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی...
-
اتمسفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: atmophère] 'atmosfer ۱. طبقۀ هوا که گرداگرد کرۀ زمین را فراگرفته و از گازهای مختلف مانند ازت، اکسیژن، اسیدکربنیک، آرگن، هیدروژن، و غیره تشکیل شده؛ طبقۀ بخار یا جو.۲. (فیزیک) واحد اندازهگیری فشار یک کیلوگرم بر یک سانتیمتر.
-
سماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] samā' ۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.۲. [قدیمی] شنوایی.۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت ...