کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوَّة، جمع: قُوّات و قُوی] qovve ۱. (نظامی) [مجاز] = قوا۲. استعداد.۳. (برق) باتری.۴. (ریاضی) توان.〈 قوۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درککننده؛ فهم و شعور.〈 قوۀ غاذیه: (طب قدیم) قوهای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند.〈 قوۀ قضا...
-
واژههای همآوا
-
قوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قوّة] qovvat ۱. توان؛ نیرو؛ زور.۲. فیض خداوند.〈 قوت کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. زور زدن؛ نیرو به کار بردن.۲. (مصدر متعدی) قوی کردن.〈 قوت گرفتن: (مصدر لازم)۱. نیرو گرفتن؛ توانا شدن.۲. [مجاز] زیاد شدن.
-
قوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقوات] qut خوراک؛ خوردنی؛ طعام؛ روزی.〈 قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد.
-
غوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qut = فلاخن
-
غوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qut ۱. درآمدن در چیزی؛ داخل شدن.۲. فروشدن.۳. فرورفتن در آب.
-
جستوجو در متن
-
متخیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متخیّلَة] (فلسفه) motaxayyele قوهای در ذهن که تخیل را ایجاد کند؛ قوۀ تخیل.
-
متفکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: متَفکّرَة] [قدیمی] mote(a)fakkere قوۀ تفکر.
-
تنو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tanu قوه؛ توانایی.
-
گوش تیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] guštiz آنکه قوۀ شنوایی قوی دارد.
-
مشام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشامّ] mašām[m] محل قوۀ شامه؛ بینی.
-
ناطقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ناطقَة] [قدیمی] nāteqe قوۀ نطق و بیان.
-
نامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نامیَة، جمع: نوامی] (فلسفه) nāmiye قوهای که موجب رشد و نمو میشود.
-
نیرومندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nirumandi قوه و قدرت؛ توانایی.