کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وطات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وطٲة] ‹وطٲت› [قدیمی] vat'at ۱. پایمال کردن؛ لگدمال کردن.۲. [مجاز] غلبه؛ قهر.۳. [مجاز] خستگی.
-
مکابره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مکابَرَة] [قدیمی] mokābere ۱. اظهار کبر و بزرگی کردن.۲. معارضه و عناد کردن با کسی.۳. قهر و غلبه.
-
سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سلطنة] saltanat ۱. پادشاهی؛ فرمانروایی.۲. سلطان شدن؛ پادشاهی کردن.۳. [قدیمی] قدرت؛ توانایی.۴. [قدیمی] قهر و غلبه.
-
غصب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qasb ۱. چیزی را بهستم از کسی گرفتن؛ مال کسی را بهزور و ستم و خلاف میل و رضای او تصرف کردن.۲. (صفت) آنچه به ستم و قهر گرفته شود؛ مغصوب.
-
ژکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹زکیدن، رکیدن› [قدیمی] žakidan سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی؛ با خود حرف زدن از سر قهر و غضب؛ غرولند کردن: ◻︎ ای طبع سازوار چه کردم تو را چه بود / با من همینسازی و دائم همیژکی (کسائی: ۴۱).
-
نهیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nihip] ‹نهیو› na(e)hib ۱. فریاد بلند برای ترساندن؛ تشر.۲. [قدیمی] ترس؛ بیم؛ هراس.۳. [قدیمی] تشویش؛ اضطراب؛ نگرانی.۴. [قدیمی] گزند؛ آسیب.۵. [قدیمی] قهر؛ تندی؛ خشم.۶. [قدیمی] مهلکه؛ معرکه.۷. (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری و دستگاههای ما...