کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قند و شکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل قند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] golqand = گلشکر
-
جستوجو در متن
-
کارامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caramel] caramel مادهای که از سوزاندن قند یا شکر به دست میآید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک، و مانند آن به کار میرود؛ قند سوخته؛ شکر سوخته.
-
نی شکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. سنسکریت] (زیستشناسی) neyše(a)kar نوعی نی با برگهای دراز، گلهای سرخ کمرنگ، و ساقههای بلند که در آن مغزی وجود دارد که دارای مادۀ قند است و از آن قند و شکر درست میکنند.
-
شکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] še(a)kar ۱. مادۀ بلوری، سفید، و شیرینی که از چغندر قند یا نیشکر گرفته میشود و برای ساختن قند و نبات یا شیرین کردن بعضی خوراکیها و آشامیدنیها به کار میرود.۲. (صفت) [مجاز] خوشایند؛ مطبوع (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شکرخواب.
-
قاووت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قاوت› qāvut آرد نخودچی که با قهوه و شکر یا قند کوبیده مخلوط میکنند و بیشتر در سوگواریها استفاده میشود.
-
ملاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mélassc] (شیمی) me(a)lās شیرۀ چغندر قند یا نیشکر که در کارخانههای قندسازی گرفته میشود و آن را بهصورت شکر یا قند در میآورند.
-
دیشلمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] ‹دشلمه› [عامیانه] dišlame چای تلخ؛ چای که قند یا شکر میان آن نریزند و قند را در دهان بگذارند و چای را روی آن بنوشند.
-
گل شکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. سنسکریت] [قدیمی] golša(e)kar معجونی از گلبرگهای گلسرخ و شکر یا قند که در قدیم به عنوان مسهل به کار میرفت؛ گلقند: ◻︎ صدهزاران جان تلخیکش نگر / همچو گل آغشته اندر گلشکر (مولوی: ۱۳۱)، ◻︎ گر گلشکر خوری به تکلّف زیان کند / ور نان خ...
-
ساکارین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: saccharine] ‹ساخارین› (شیمی) sākārin مادهای سفید و متبلور شیرینتر از شکر که مبتلایان به دیابت و کسانی که رژیم لاغری میگیرند به جای قند به کار میبرند.
-
شربت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شربَة] šarbat ۱. مقداری از آشامیدنی که به یکبار آشامیده شود.۲. مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند.۳. (پزشکی) داروی آشامیدنی حاوی قند.〈 شربت الماس: [قدیمی، مجاز] شمشیر آبدار؛ شمشیر تیز.〈 شربت حیوان: [قدیمی...
-
حقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حقَّة] hoqqe ۱. نیرنگ؛ حیله.۲. قوطی؛ ظرف کوچک که در آن جواهر یا چیز دیگر میگذارند.۳. ظرف سفالی کوچکی که در سر وافور یا قلیان شیره میگذارند و تریاک یا شیره را به آن میچسبانند و دود میکنند.〈 حقهٴ کاووس: (موسیقی) [قدیمی] از الحان س...