کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: غَلَیان ؟] qe(a)yān وسیلهای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نیپیچ، و مخزن آب.
-
واژههای همآوا
-
غلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qalayān ۱. جوشیدن آب یا چیز دیگر.۲. جوشیدن مایع در دیگ.۳. [مجاز] به جوشوخروش آمدن؛ به هیجان آمدن.۴. [مجاز] جوشوخروش؛ هیجان.
-
غلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qa(e)lyān = قلیان
-
جستوجو در متن
-
چلیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹چلم› [قدیمی] čalim ۱. نوعی قلیان.۲. سر قلیان گلی.
-
غلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qa(e)lyān = قلیان
-
سرقلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] sarqa(e)lyān آلتی سنگی یا فلزی که در آن تنباکو میکنند و بر سر قلیان میگذارند.
-
تنباکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: tobacco، مٲخوذ از اسپانیایی: tabaco] tambāku ۱. = توتون۲. قسمی از توتون که در سر قلیان میریزند و تدخین میکنند.
-
نی پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) neypič نوعی نی انعطافپذیر قلیان که از تیماج یا پارچه و مفتول ساخته میشود و از نیهای چوبی درازتر است.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pok ۱. دَم؛ نفس.۲. دَم یا نفسی که به قلیان، چپق، یا سیگار میزنند.〈 پک زدن: (مصدر لازم) دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن.
-
آبدارخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdārxāne اتاق و محل مخصوص در یک اداره یا وزارتخانه یا خانههای بزرگان که در آنجا چای و قهوه و شربت و قلیان تهیه میکنند.
-
میلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] milāb لولۀ چوبی باریک و کوتاه که در ته نیقلیان است و سر آن در آب فرو میرود و دود تنباکو را از میان آب عبور میدهد.
-
لوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lule ۱. استوانۀ دراز فلزیِ توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه میشود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار میرود.۲. هرچیز دراز و استوانهشکل که میان آن خالی باشد: لولهٴ قلیان.
-
بادگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bādgir ۱. مجرای باد در دیوار یا بام خانه؛ راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند؛ بادخن؛ بادغر.۲. حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان.۳. (صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد.