کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلب زنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قلب الاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qalbol'asad ۱. (نجوم) روشنترین ستارۀ صورت فلکی اسد.۲. وسط تابستان.
-
قلب زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qalbzan کسی که پول ناسره سکه بزند.
-
قلب شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qalbšenās ۱. آنکه زر و سیم ناسره را بشناسد.۲. آنکه باطل را از حق تمیز دهد.۳. کسی که مردم ریاکار را تشخیص دهد: ◻︎ گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ / یا رب این قلبشناسی ز که آموخته بود (حافظ: ۲۲۶).
-
قلب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qalbkār ۱. کسی که سیم و زر ناسره به کار ببرد: ◻︎ خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جویی / کز شهر قلبکاران این کیمیا نخیزد (خاقانی: ۸۵۱).۲. کسی که پول قلب سکه بزند.
-
قلب کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] qalbkāri شغل و عمل قلبکار.
-
قلب گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹قلبگه› [قدیمی] qalbgāh ۱. میان؛ وسط.۲. جایی در میدان که قلب لشکر قرار بگیرد: ◻︎ فرامرز با خوارمایه سپاه / بزد خویشتن تیز بر قلبگاه (فردوسی: ۵/۴۶۲).
-
خوش قلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ بدقلب] [مجاز] xošqalb ویژگی کسی که به دیگران کینه و دشمنی ندارد؛ خوشباطن؛ پاکدل؛ خیرخواه.
-
جستوجو در متن
-
ده پنج زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] dahpanjzani سیم یا زر ناسره سکه زدن؛ سکۀ قلب زدن: ◻︎ تا دهدهی غرایبت هست / دهپنجزنی رها کن از دست (نظامی۳: ۳۶۵).