کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلبي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برون سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیرونسرا› [قدیمی] borunsarā ویژگی پول قلبی که در خارج از ضرابخانه سکه میزدند.
-
کاردیولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cardiologie] (پزشکی) kārdiyoloži یکی از شاخههای پزشکی که عوامل ایجادکنندۀ بیماریهای قلبی و چگونگی درمان آنها را بررسی میکند.
-
اکسیژنوتراپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: oxygénothérapie] (پزشکی) 'oksiženoterāpi استفاده از اکسیژن با غلظتی بیش از اندزۀ موجود در هوا بهصورت ماسک؛ چادر اکسیژن، یا اسپری برای تسکین دردهای ناشی از بیماریهای تنفسی قلبی، یا خونی.
-
اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اندرون) 'andaruni ۱. مربوط به اندرون؛ داخلی؛ درونی.۲. باطنی؛ قلبی.۳. (اسم) = اندرون۴. (اسم) ساکن اندرون.
-
آنفارکتوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: infarctus] (پزشکی) 'ānfārktus عارضهای که در آن یکی از رگهای تغذیهکنندۀ قلب یا عضوی دیگر مسدود شده و منجر به قطع جریان خون آن بافت میشود؛ سکتۀ قلبی.
-
بری بری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: béribéri] (پزشکی) beriberi بیماریای که بر اثر کمبود ویتامین B در بدن بروز میکند و عوارض آن عبارت است از اختلالات قلبی، التهاب اعصاب، و لاغری.
-
بیت الحکمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیتالحکمَة] [قدیمی] beyytolhekme ۱. خانۀ حکمت؛ خانۀ دانش.۲. (تصوف) قلبی که اخلاص بر آن غالب باشد؛ دلی که با نور حکمت و معرفت روشن شده.
-
کلسترول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cholesterol] (زیستشناسی) kole(o)st[e,o]rol مادهای از جنس چربی که بیشتر در بافتهای عصبی وجود دارد و افزایش آن در خون باعث سخت شدن جدار شریانها و ناراحتیهای قلبی میشود.
-
دیژیتالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: digitaline] (زیستشناسی) dižitālin مادۀ سمی متبلور که از برگهای گل انگشتانه گرفته میشود و در بیماریهای قلبی برای تقویت و تنظیم کار قلب به کارمیرود.
-
وارده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: واردَة] vārede ۱. واردشده: جراحت وارده بر او شدید بود.۲. نقلشده.〈 واردهٴ قلبی: (تصوف) [قدیمی] = وارد
-
غش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: غشْی] (پزشکی) qaš حالت از بین رفتن هوشیاری، بهسبب بیماریهای عصبی، قلبی، و مانند آنها؛ بیهوشی.〈 غش کردن: (مصدر لازم) (پزشکی) از حال رفتن بهسبب هیجان حاد یا بیماری قلبی؛ بیهوش شدن: ◻︎ زآن شراب ناب بیغش ده که اندر ص...
-
زردالو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زردآلو› (زیستشناسی) zardālu ۱. میوهای گرد، زردرنگ، و معمولاً شیرین با هستهای سخت که مغز آن هم خوراکی است.۲. درخت این میوه با برگهای قلبیشکل و شکوفههای سفید.
-
استسقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استسقاء] 'estesqā ۱. (پزشکی) جمع شدن مایعات در حفرههای بدن که از علائم بیماری قلبی یا کبدی است.۲. [قدیمی] آب خواستن؛ طلب آب کردن.۳. [قدیمی] طلب باران از خداوند، هرگاه که نزول باران به تٲخیر میافتد.
-
دیفتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diphtérie] (پزشکی) difteri بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره میشود. از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتیهای قلبی، کلیوی، و فلج دست و پا را موجب میشود.
-
آنژین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: angine] (پزشکی) 'ānžin نوعی بیماری که با درد، ورم گلو، سرخشدن و تورم لوزهها، زکام، سردرد شدید، تب، درد استخوان، و کوفتگی بدن همراه است.〈 آنژین صدری: (پزشکی) حملۀ شدید و موقتی قلبی به سبب نرسیدن خون به عضلات قلب در هنگام هیج...