کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلاب 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darvand چنگک؛ قلاب.
-
آکج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ākaj کجک؛ چنگک؛ قلاب آهنی.
-
شیرقلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی] širqollāb قلاب کمربند که بر آن تصویر شیر باشد.
-
سیمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] simak قلاب یا چوب سرکج که با آن تارهای ابریشم را تاب میدهند.
-
چوب رختی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubraxti وسیلهای دارای چند قلاب برای آویختن لباس که به دیوار با پشت در نصب میشود.
-
اخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخیَّة و آخیَّة] 'axye ریسمان یا قلابهایی که در طویله در کنار آخور نصب میکنند و چهارپایان را به آنها میبندند؛ میخ طویله.
-
قناره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قِنّارَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: کناره، جمع: قَنانیر] ‹کناره› qe(a)n[n]āre ابزاری چوبی یا فلزی با میخهای بلند یا قلاب که در قصابی از آن گوشت آویزان میکنند.
-
چنگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čangak ۱. میلۀ کوتاه فلزی سرکج برای آویختن یا گرفتن چیزی؛ قلاب؛ آکج؛ کجک.۲. وسیلهای در کشاورزی با دستۀ بلند که در انتهایش میلهای کوتاه و خمیده قرار دارد.۳. قلاب ماهیگیری.
-
چنگله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čangole ۱. (زیستشناسی) چنگال؛ پنجۀ درندگان و پرندگان.۲. چنگک؛ قلاب.۳. (موسیقی) چنگ.
-
نشل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نشلیدن) našal ۱. = نشلیدن۲. = نشیمن۳. [قدیمی] آویختگی و پیوستگی چیزی به چیزی.۴. (اسم) قلاب ماهیگیری.
-
دوال باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دوالکباز› [قدیمی] davālbāz ۱. کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد.۲. مکار؛ حیلهباز؛ طرار.
-
سگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sagak ۱. حلقۀ کوچک یا قلاب فلزی که برای بستن کمربند، کفش یا تزیین به کار میرود.۲. [مصغر سگ] سگ کوچک.
-
آکسه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āka(o)se ۱. بندشده؛ درآویخته: ◻︎ هیچ اهل هوا و بدعت را / چنگ در دامن تو آ کسه نیست (سوزنی: لغتنامه: آکسه).۲. (اسم) قلاب.
-
کجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کژک، کژه› kajak ۱. هر وسیلۀ فلزی یا چوبی سرکج؛ قلاب چنگک.۲. [قدیمی] میلۀ آهنی سرکج که پیلبانان برای راندن پیل در دست میگیرند.
-
نشپیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نشبیل، نشل› [قدیمی] nešpil ۱. چنگک؛ قلاب.۲. چنگک ماهیگیری: ◻︎ ز تیر و نیزۀ او دشمنان هراسانند / چو اهرمن ز شهاب و چو ماهی از نشپیل (عبدالواسع جبلی: ۲۴۸).