کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qallāb ۱. برگرداننده؛ دگرگونکننده.۲. گرداننده از سره به ناسره.۳. آنکه پول قلب سکه بزند.
-
قلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کُلاّب] qollāb آلت فلزی سرکج و نوکتیز، مانند چنگک ماهیگیری؛ چنگک؛ کجک؛ آکج.〈 قلاب کمر: ‹قلاب کمربند› حلقه یا سگک متصل به کمربند که کمربند با آن بسته میشود؛ گل کمربند.〈 قلاب گرفتن: (مصدر لازم) [عامیانه] دو دست را در ج...
-
واژههای مشابه
-
قلاب دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] qollābduz کسی که پیشهاش قلابدوزی است.
-
قلاب دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] qollābduzi دوختن نقشونگار با ابریشم یا خامه بر روی پارچه.
-
قلاب سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] qollābsang = فلاخن
-
جستوجو در متن
-
دروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darvand چنگک؛ قلاب.
-
آکج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ākaj کجک؛ چنگک؛ قلاب آهنی.
-
شیرقلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی] širqollāb قلاب کمربند که بر آن تصویر شیر باشد.
-
سیمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] simak قلاب یا چوب سرکج که با آن تارهای ابریشم را تاب میدهند.
-
اخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخیَّة و آخیَّة] 'axye ریسمان یا قلابهایی که در طویله در کنار آخور نصب میکنند و چهارپایان را به آنها میبندند؛ میخ طویله.
-
قناره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قِنّارَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: کناره، جمع: قَنانیر] ‹کناره› qe(a)n[n]āre ابزاری چوبی یا فلزی با میخهای بلند یا قلاب که در قصابی از آن گوشت آویزان میکنند.
-
چوب رختی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubraxti وسیلهای دارای چند قلاب برای آویختن لباس که به دیوار با پشت در نصب میشود.
-
چنگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čangak ۱. میلۀ کوتاه فلزی سرکج برای آویختن یا گرفتن چیزی؛ قلاب؛ آکج؛ کجک.۲. وسیلهای در کشاورزی با دستۀ بلند که در انتهایش میلهای کوتاه و خمیده قرار دارد.۳. قلاب ماهیگیری.