کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qafase ۱. وسیلهای بهصورت طبقهطبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر.۲. آنچه مانند قفس باشد.〈 قفسهٴ سینه: (زیستشناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دندهها که قلب و ریتین در آن قرار دارد؛ قفس سینه؛ صندوق...
-
جستوجو در متن
-
فیشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fichier] fišiye قفسه یا جعبهای که فیشها را بهترتیب در آن قرار میدهند؛ برگهدان.
-
اشکاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'eškāf قفسهای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب، یا چیزهای دیگر در آن.
-
برگه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bargedān جای قرار دادن برگهها؛ جعبه یا قفسهای که برگهها بهترتیب در آن قرار داده میشود؛ فیشیه.
-
ویترین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vitrine] vitrin ۱. قفسۀ بزرگ شیشهای در جلو مغازهها برای نشان دادن اجناس به خریداران.
-
جارختی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāraxti ۱. آلتی که به آن لباس آویزان میکنند.۲. قفسهای دردار که درون دیوار جاسازی میشود و در آن لباس میگذارند. * جالباسی.
-
جنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jamb ۱. پهلو؛ کنار.۲. (زیستشناسی) غشایی که روی ریهها را میپوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه میچسبد.
-
ریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رِئَة] (زیستشناسی) riye هریک از دو عضو اصلی تنفس در بدن پستانداران که داخل قفسۀ سینه قرار دارد؛ شُش؛ جگرسفید.
-
بار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bar] bār ۱. محلی مانند رستوران که در آنجا نوشابههای الکلی عرضه میشود.۲. پیشخوانی در هتل، رستوران، و مانندِ آن که برای عرضۀ نوشابههای الکلی به کار میرود.۳. قفسۀ مخصوص نگهداری مشروبات الکلی.
-
بوفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: buffet] bufe ۱. محل مخصوص برای فروش مواد خوراکی، از قبیل نوشابهها، تنقلات در مکانهای عمومی چون مدرسه، اداره، هتل، سینما، و مانندِ آن.۲. کمد یا قفسهای با در شیشهای که ظروف و وسایل زینتی را در آن قرار میدهند.
-
دیافراگم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diaphragme] diyāfrāgm ۱. (زیستشناسی) پرده عضلانی که حفرۀ شکم را از قفسۀ سینه جدا میکند.۲. (عکاسی) سوراخ جلو دوربین عکاسی که اگر میزان روشنایی برای عکس گرفتن زیاد باشد آن را تنگتر میکنند و زمانی که روشنایی کم باشد سوراخ دیافراگم ر...
-
صندوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] sandu(o)qe نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده، مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، بهطوریکه میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد.〈 صندوقهٴ سینه: (زیستشناسی) [مجاز] قفسۀ سینه؛ قسمت بالای ستون فقرات، دندهها، و استخوان جناغ...
-
حجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hejāb ۱. چادر.۲. روپوش؛ روبند.۳. (تصوف) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.۴. [قدیمی] پرده.۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.〈 حجابالغره (غرت): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.〈 حجاب ظلما...