کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قفاء، جمع: اَقفاء و اَقفِیَة] [قدیمی] qafā پشت گردن؛ پس سر؛ پس؛ دنبال؛ پشت سر.〈 قفا خوردن: [قدیمی] پسگردنی خوردن.〈 قفا زدن: [قدیمی] پسگردنی زدن.
-
واژههای مشابه
-
زبان در قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (زیستشناسی) zabāndarqafā گیاهی زینتی از خانوادۀ آلاله با برگهای پنجهای شکل؛ زبانبهقفا؛ زبانپسقفا؛ گل نافرمان؛ تاجالملوک.
-
جستوجو در متن
-
فلخوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فلخیده› [قدیمی] falxude پنبۀ زدهشده و پاکشده: ◻︎ موی زیر بغلش گشته دراز / وز قفا موی پاک فلخوده (طیان: مجمعالفرس: فلخوده).
-
صافی درون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] sāfidarun صافیضمیر؛ پاکدرون؛ پاکباطن: ◻︎ از آن تیرهدل مرد صافیدرون / قفا خورد و سر برنکرد از سکون (سعدی۱: ۱۲۳).
-
سلیم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی، جمع: سُلَماء] salim ۱. سالم؛ درست؛ بیعیب: عقل سلیم، ◻︎ چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱: ۴۵).۲. (صفت) [قدیمی] بیآزار؛ آرام و مطیع: ◻︎ در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردمخوار (سعدی: ۸۷).۳. [قد...
-
پس
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه، قید) [پهلوی: pas، مقابلِ پیش] pas ۱. بنابراین: او بیمار شد، پس به مدرسه نرفت.۲. آنگاه؛ آنگه؛ بَعد از آن: بچهها بلند شدند، پس استاد آمد.۳. (اسم) عقب؛ پشت سر: ◻︎ تنِ من جمله پسِ دل رود و دل پس تو / تن هوای دل و دل جمله هوای تو کند (منوچهر...