کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قضاوقدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hemām ۱. قضاوقدر.۲. مرگ؛ موت.
-
قدرقدرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] qadarqodrat ۱. [مجاز] قادر و توانا.۲. آنکه قدرتی برابر قضاوقدر دارد.
-
بودنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bodani ۱. درخور بودن.۲. آنچه وجود داشته باشد.۳. [قدیمی] قضاوقدر؛ سرنوشت.
-
آفرینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹آفرش› 'āfarineš ۱. عمل آفریدن؛ خلقت.۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید.۳. قضاوقدر؛ تقدیر.۴. چگونگی خلقت.
-
عللا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹علالا› [قدیمی] 'alalā بانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو: ◻︎ گر چو ما گیتی مجبور قضاوقدر است / پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست (مسعودسعد: ۸۵).
-
طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طبیعَة، جمع: طبائع] tabi'at ۱. قسمتی از جهان که ساختۀ دست بشر نیست، مانند گیاهان، جانوران، جنگل، دریا، کوه، و بیابان.۲. جهان هستی.٣. قضاوقدر؛ روزگار.٤. فطرت؛ سرشت؛ نهاد: طبیعت انسان میل به کمال است.٥. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگان...
-
جنبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از جنبیدن) [پهلوی: ĵunbišn] jombeš ۱. تکان؛ حرکت.۲. [مجاز] تغییر.۳. نهضت.۴. (اسم) (سیاسی) گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و امثال آن فعالیت میکند: جنبش آزادیبخش فلسطین.〈 جنبش آبا: حرکت و سیر کوکبهای سیار، مان...