کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قصَّة، جمع: قِصَص] qesse ۱. ماجرایی واقعی یا خیالی؛ حکایت؛ داستان.۲. خبر؛ حدیث.۳. عریضه.۴. بیان احوال.〈 قصه پرداختن: (مصدر لازم) = 〈 قصه گفتن: ◻︎ نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصه پردازم (حافظ: ۶۶۶).〈...
-
واژههای مشابه
-
قصه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qessepardāz کسی که قصهای را بهتفصیل بیان میکند؛ قصهپردازنده؛ داستانسرا.
-
قصه پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qessepardāzi داستانسرایی؛ قصهگویی.
-
قصه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qessexān کسی که از روی کتاب برای دیگران قصه بخواند؛ قصهگو.
-
قصه خوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qessexāni قصه خواندن؛ شغل و عمل قصهخوان.
-
قصه گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qessegu کسی که داستان بگوید؛ گویندۀ قصه.
-
قصه گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qesseguy(')i قصه گفتن؛ داستانگویی.
-
واژههای همآوا
-
غصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غصَّة، جمع: غُصَص] qosse ۱. حزن؛ اندوه.۲. [قدیمی] آنچه در گلوگیر گیر کند.〈 غصه خوردن: (مصدر لازم) غم و اندوه را در دل نگهداشتن؛ غم خوردن.〈 غصه داشتن: (مصدر لازم) =〈 غصه خوردن〈 غصه دادن: (مصدر متعدی) کسی را اندوهگین س...
-
جستوجو در متن
-
قصاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qassās کسی که در محافل قصهگویی میکند؛ داستانسرا؛ قصهگو.
-
افسانه گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsāneguy(')i قصهگویی؛ افسانه گفتن.
-
آفسانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfsāne افسانه؛ سرگذشت؛ قصه؛ حکایت.
-
انگارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'engārde ۱. افسانه.۲. داستان؛ قصه.۳. سرگذشت.