کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مقابلِ ییلاق] qešlāq سرزمین گرمی که مردم چادرنشین زمستانها در آنجا به سر میبرند؛ گرمسیر.
-
جستوجو در متن
-
قشلامیشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] qešlāmiši حرکت به قشلاق در زمستان.〈 قشلامیشی کردن: [قدیمی] در زمستان به قشلاق رفتن.
-
چادرنشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [سنسکریت. فارسی] čādornešin ۱. کسی که در صحرا و در ییلاق و قشلاق زیر چادر یا خیمه زندگی میکند؛ صحرانشین؛ طوایفی که زندگانی ایلی دارند و با احشام خود ییلاق و قشلاق میکنند و تمام فصول سال را در زیر چادر به سر میبردند.
-
گرمسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ سردسیر] (جغرافیا) garmsir ۱. منطقهای که مردمان چادرنشین زمستانها به آنجا کوچ میکنند؛ قشلاق.۲. (صفت) دارای آبوهوای گرم.