کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمت مساوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قسمت خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qesmatxor آنکه بهره و نصیب خود را از رزقوروزی بخورد؛ روزیخور.
-
جستوجو در متن
-
مناصفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناصَفَة] [قدیمی] monāsefe دو نیمه کردن؛ دو قسمت کردن؛ دو بخش کردن مال یا چیز دیگر با کسی.〈 بهمناصفه: [قدیمی] نصفنصف؛ بهطور مساوی.
-
منطقةالبروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِنطقَةالبروج] (نجوم) mantaqatolboruj دایرهای که حرکت انتقالی زمین در آن صورت میگیرد و آن را به دوازده قسمت مساوی تقسیم کرده هر کدام را برج و هر برجی را به اسمی مینامند (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، ...
-
تنیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: tennis] (ورزش) tenis ورزشی دونفره یا چهارنفره که با راکت و توپی کوچک در زمینی تقریباً به عرض ۸ متر و طول ۲۴ متر با پردهای توری در وسط آن انجام میشود. Δ این بازی نخستینبار در سال ۱۸۷۳ میلادی متداول شد.〈 تنیس روی میز: (ورز...