کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قسمة، جمع: قِسَم] qesmat ۱. نصیب؛ بهره.۲. جزء؛ بخش.۳. سرنوشت؛ تقدیر.۴. (ریاضی) تقسیم.〈 قسمت کردن: (مصدر متعدی) بخش کردن؛ تقسیم کردن.
-
واژههای مشابه
-
قسمت خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qesmatxor آنکه بهره و نصیب خود را از رزقوروزی بخورد؛ روزیخور.
-
جستوجو در متن
-
نیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nēm] nim یک قسمت از دو قسمت چیزی؛ نصف.
-
تسو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تسوج، تاسوج، طسوج› [قدیمی] tasu ۱. یک قسمت از ۲۴ قسمت شبانهروز؛ یک ساعت.۲. یک قسمت از ۲۴ قسمت چوب گز بزازان.۳. یک قسمت کوچک از چیزی.
-
مقسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقاسم] [قدیمی] maqsem جای قسمت کردن.
-
سافله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سافلَة، مؤنثِ سافل] [قدیمی] sāfele ۱. = سافل۲. دبر؛ مقعد.۳. قسمت پایین چیزی.۴. قسمت پایین نهر.۵. قسمت پایین نیزه.
-
بالاتنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پایینتنه] bālātane ۱. قسمت بالای بدن از سر تا کمر.۲. [مجاز] قسمت بالای لباس.
-
پایین تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ بالاتنه] pāy(')intane ۱. قسمت پایین بدن از کمر تا پا.۲. قسمت پایین لباس.
-
معشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] me'šār ۱. یک قسمت از ده قسمت چیزی؛ دهیک.۲. ناقۀ پرشیر که شیرش کم شده باشد.
-
درق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] darq قسمت سخت هر چیزی.
-
قسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: اَقساط] qest ۱. یک قسمت از وامی که به چند قسمت تقسیم شده باشد و هر قسمت را در مدت معین بپردازند.۲. عدل؛ داد.۳. حصه؛ نصیب.۴. مقدار؛ میزان.
-
انقسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enqesām منقسم شدن؛ قسمت شدن؛ بخشبخش شدن.
-
قابول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟] [قدیمی] qābul قسمت بیرونآمدۀ عمارت، مانندِ سایهبان.