کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قوروت› [قدیمی] qorut کشک؛ پینو؛ رخبین.
-
واژههای مشابه
-
قره قروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قراقروت› qara(e)qorut مادۀ خوراکی ترشمزه که از جوشاندۀ غلیظشدۀ آب ماست تهیه میشود؛ کشک سیاه؛ ترف.
-
جستوجو در متن
-
کتخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کتغ› [قدیمی] katax کشک؛ قروت.
-
ترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترپ، ترپه، ترپک› [قدیمی] tarf = قرهقروت
-
لیولنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] livlang, layvlang ترف؛ قرهقروت؛ کشک سیاه؛ هبولنگ؛ هلباک.
-
ترفینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarfine آشی که از قرهقروت تهیه شده باشد؛ آش ترف؛ ترفبا.
-
کشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kašk مادهای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه میشود؛ قروت؛ پینو؛ پینوک؛ رخبین؛ ریخبین؛ کتخ؛ کتغ.
-
پینو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پینوک› [قدیمی] pinu کشک؛ قروت؛ ترف: ◻︎ شعر ژاژ از دهان من شکر است / شعر نیک از دهان تو پینو (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۹).
-
رخبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ریخبین› [قدیمی] roxbin = قرهقروت: ◻︎ خوان تو همی بینم چون خانهٴ کردان / آراسته همواره به شیراز و به رخبین (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۱).
-
ترپک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarpak = قرهقروت: ◻︎ چو نوشیدم ز تتماجش فروکوبید چون سیرم / چو ترپک رو ترش کردم کز آن شیرین بریدستم (مولوی: رشیدی: ترپ).