کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرنیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قرنیَّة] (زیستشناسی) qarniy[y]e بخشی از پردۀ صلبیه که در جلو چشم قرار دارد و کاملاً شفاف است و نور را بهسهولت از خود عبور میدهد.
-
جستوجو در متن
-
زلالیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زلالیَّة] (زیستشناسی) zolāliy[y]e مایعی زلال و شفاف که در فضای بین قرنیه و عدسی چشم قرار دارد.
-
تراخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: trachome] (پزشکی) tarāxom بیماری عفونی ملتحمه و قرنیه چشم که بهوسیلۀ میکروب مخصوصی سرایت میکند و عوارض آن عبارت است از تورم پردۀ چشم و بروز جوشها یا دانههای درشت در طرف داخل پلک و خارج شدن چرک.