کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قرحَة] [قدیمی] qorah = قرحه
-
واژههای همآوا
-
غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غِرَّة، جمع: غِرَر] qe(a)rre ۱. مغرور به چیزی؛ پشتگرم.۲. [قدیمی] فریفته.〈 غره شدن: (مصدر لازم)۱. مغرور شدن۲. [قدیمی] فریفته شدن؛ گول خوردن: ◻︎ دشمن چو نکوحال شدی گِرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).&l...
-
غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرَّة، جمع: غُرَر] [قدیمی] qorre ۱. [مقابلِ سلخ] روز اول ماه قمری.۲. پیشانی؛ سفیدی پیشانی.۳. صورت؛ رخساره.۴. روشنی: غرۀ صبح.۵. [مجاز] قسمت نخست هرچیز.
-
غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] qorre = غُرّش: ◻︎ غرهای کن شیروار ای شیر حق / تا رَوَد آن غره بر هفتمطبق (مولوی: ۶۵۴).
-
قره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] ‹قرا› [قدیمی] qare سیاه.
-
قره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qarh روشنی چشم.
-
جستوجو در متن
-
قروح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قَرح] [قدیمی] qoruh = قرح