کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qarār ۱.زمان یا مکان ملاقات.۲. آرامش؛ آسودگی.۳. (اسم) رٲی و حکمی که دربارۀ مسئله یا امری صادر شود.۴. (اسم) عهدوپیمان.۵. پایداری.۶. (حقوق) حکمی از سوی مقام قضایی.〈 قرار دادن: (مصدر متعدی)۱. جا دادن.۲. استوار ساختن.۳. [قدیمی] برق...
-
واژههای مشابه
-
بی قرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biqarār ۱. بیآرام؛ ناآرام؛ بیتاب.۲. ناپایدار.
-
واژههای همآوا
-
غرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qarār ۱. مغرور شدن.۲. فریب خوردن.۳. بیتجربگی؛ ناآزمودگی.
-
غرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qarrār خدعهکننده؛ فریبدهنده.
-
غرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qerār ۱. دم تیز شمشیر.۲. خواب کم.۳. کسادی بازار.
-
غرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب ؟] [قدیمی] qerār جوال.
-
جستوجو در متن
-
بی تاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bitāb بیقرار؛ بیطاقت؛ کسی که قرار و آرام ندارد.
-
مقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقرّ] maqar[r] جای قرار گرفتن و ماندن؛ جای قرار و آرام؛ قرارگاه.
-
مابعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] māba'd آنچه بعد از چیزی قرار گرفته؛ بعد از آن.
-
برگه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bargedān جای قرار دادن برگهها؛ جعبه یا قفسهای که برگهها بهترتیب در آن قرار داده میشود؛ فیشیه.
-
تقرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqarror قرار گرفتن؛ برقرار شدن؛ قرار و ثبات یافتن؛ استوار گشتن.
-
متنازع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motanāza' چیزی که مورد نزاع قرار گیرد.