کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدرت نفوذ در امری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قدرت طلب
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] qodrattalab آنکه خواستار قدرت است؛ سلطهجو؛ خواهان قدرت.
-
قدرت طلبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qodrattalabi طالب قدرت بودن؛ سلطهجویی.
-
قدرت نمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qodratna(o,e)māyi نشان دادن نیرو و توانایی خود.
-
جستوجو در متن
-
تاثیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'sir ۱. اثر گذاشتن در چیزی؛ اثر کردن.۲. (اسم) نفوذ؛ قدرت تاثیرگذاری.
-
وزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وزنة] vazne ۱. سنگ ترازو.۲. گلولۀ بزرگ فلزی که ورزشکاران در ورزش وزنهپرانی یا وزنهبرداری به کار میبرند.۳. [مجاز] آنکه نفوذ و قدرت دارد.
-
ژرف اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] žarf[']andiš ۱. کسی که به پایان امری میاندیشد.۲. آنکه در امری تعمق و غوررسی میکند.
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاوَضَة] [قدیمی] mofāveze ۱. با هم برابری کردن در امری.۲. شریک بودن و برابر بودن با هم در کاری یا امری.۳. مذاکره در امری و رٲی خود را برای یکدیگر بیان کردن.
-
مضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضاء] [قدیمی] mazā ۱. نفوذ و رخنه کردن در کاری و انجام دادن آن.۲. نفوذ.۳. روانی.۴. برندگی.
-
مذاکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مذاکَرَة] mozākere با کسی در امری گفتگو کردن.
-
ذی دخل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zidaxl کسی که در امری مداخله داشته باشد.
-
تجسس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajassos جستجو کردن در امری یا چیزی.
-
ناقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nāqe' ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند.
-
کنجکاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) konjkāv کسیکه در جایی یا در امری تفحص و کاوش میکند.
-
دخالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] dexālat داخل شدن در امری یا در کار کسی.