کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: قِباح] qabih زشت؛ ناپسند.
-
واژههای مشابه
-
قبیح المنظر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qabiholmanzar زشترو؛ بدگل.
-
جستوجو در متن
-
قبیحه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قبیحَة، مؤنثِ قبیح، جمع: قِباح و قَبائِح] qabihe = قبیح
-
اقبح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'aqbah قبیحتر؛ زشتتر.
-
استهجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehjān قبیح بودن؛ زشت بودن.
-
مشنع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošanna' قبیح؛ زشتشده.
-
شنیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] šani' قبیح؛ زشت.
-
سیی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سیئ] [قدیمی] sayye' قبیح؛ زشت؛ بد؛ ناپسند.
-
مستهجن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostahjan زشت؛ قبیح؛ ناپسند.
-
رهق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rahaq کار قبیح و حرام مرتکب شدن.
-
اشنع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ašna' ۱. شنیعتر؛ زشتتر؛ قبیحتر.۲. ناهنجارتر.
-
گست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gast زشت؛ قبیح؛ نازیبا: ◻︎ دلبرا دو رخ تو بس خوب است / از چه با یار کار گست کنی (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۳).
-
فاحش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] fāheš ۱. قبیح؛ زشت.۲. ازحددرگذشته؛ ویژگی آنچه از حد تجاوز کند؛ بسیارزیاد.۳. آشکار؛ واضح: غلط فاحش.