کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبَّة، جمع: قِباب و قُبَب] qobbe بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد.〈 قبهٴ خضرا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
واژههای همآوا
-
قبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ حُسن] qobh زشتی.
-
جستوجو در متن
-
قباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُبَّة] [قدیمی] qebāb = قبه
-
قبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُبَّة] [قدیمی] qobab = قبه
-
شنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šamb گنبد؛ قبه.
-
انباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹انباز› [قدیمی] 'ambāq ۱. همباز؛ شریک.۲. = هوو: ◻︎ زاین قبه که خواهران انباغی / هستند در او چهار همزانو (ناصرخسرو: ۱۶۳).
-
ماهچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhče شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
-
غیبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qeybe ۱. قبۀ سپر.۲. پولکهای فلزی روی جوشن یا برگستوان: ◻︎ طبع مغناطیس دارد نوک تو کز اسب خصم / بر دو منزل بگسلاند غیبهٴ برگستوان (ازرقی: ۸۰).۳. تیردان.
-
شمسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] šamse ۱. نقشونگاری که با گلابتون روی لباس میدوزند.۲. [منسوخ] آنچه از فلز به شکل خورشید درست و بالای قبه یا جای دیگر نصب میکند.۳. [قدیمی] بت؛ صنم: ◻︎ یاد باد آن شب که آن شمسهٴ خوبان طراز / به طرب داشت مرا تا به گه بانگ نماز (ف...
-
اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اِکلیل، جمع: اکالیل] 'e(a)klil ۱. گردی براق به رنگهای طلایی، نقرهای، سرخ، و رنگهای دیگر که در نقاشی و تزیین به کار میرود.۲. [قدیمی] تاج؛ افسر؛ دیهیم.〈 اکلیل جنوبی: (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ جنوبی؛ افسر؛ قبه.〈 اکلیل...