کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبل منقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبل منقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟. عربی] [عامیانه] qobolmanqal اسباب، اثاث، و لوازم پختوپز که بر ستور بار کنند و به جایی ببرند.
-
جستوجو در متن
-
کولخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kulax ۱. آتشدان؛ منقل.۲. گلخن؛ گولخ.
-
ناردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] nārdān آتشدان؛ منقل.
-
منقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] manqal ظرفی که در آن آتش درست میکنند؛ آتشدان.
-
آتشدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātašdān ۱. جای ریختن آتش.۲. کوره.۳. ظرفی که در آن آتش بریزند؛ منقل.۴. [قدیمی] اجاق. * کانون.
-
کلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kalak ۱. [عامیانه] حیله؛ خدعه؛ نیرنگ.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نیرنگباز؛ زرنگ: عجب آدم کلکی است.۳. منقل؛ آتشدان.〈 کلک زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] حیله کردن.
-
کانون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سریانی، مٲخوذ از اکدی، جمع: کوانین] kānun ۱. محل گردآمدن گروهی با هدف خاص؛ انجمن.۲. مرکز.۳. (فیزیک) نقطهای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم میرسند.۴. [قدیمی] آتشدان؛ آتشخانه؛ منقل؛کوره.۵. [قدیمی] نام دو ماه از ماههای سریانی یا ر...