کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبائل، جمعِ قَبیلَة] qabāyel = قبیله
-
جستوجو در متن
-
شعوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شَعْب] [قدیمی] šo'ub قبایل.
-
بدوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بَدْو) [عربی: بدویّ] badavi ساکن بادیه؛ بادیهنشین؛ صحرانشین: قبایل بدوی.
-
اویغور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'oyqur از قبایل ترک که در قرن دوم هجری در ترکستان ساکن شدند و به آیین مانوی گرویدند.
-
خان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] xān ۱. لقب احترامآمیز برای سران قبایل و مالکان.۲. عنوانی احترامآمیز که به همراه نام مردان میآید: امیرخان، خسروخان.۳. عنوان امرا و رؤسای قبایل ترک و تاتار.〈 خان خانان: [قدیمی] عنوان پادشاهان چین و ترکستان.
-
آنگلوساکسون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: Anglo-Saxon] 'āng[e]losākson ۱. نام عمومی قبایل ژرمنی شامل آنگلها، ژوتها و ساکسونها که در قرن ششم میلادی بریتانیا را تصرف کردند.۲. مردم انگلیسیزبان ساکن در آمریکا، انگلستان، و سایر مناطق.
-
شاهسون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] šāhsavan ۱. در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه.۲. در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه.۳. (اسم) از ایلهای بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند.۴. هریک از اعضای ایل شاهسون.۵. [قدیمی] شاهدوست؛ دوستدار شاه.
-
اعنات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'nāt ۱. (ادبی) در بدیع، تکرار حرفی پیش از حرف رَوی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرفنظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمیشود، مانندِ این شعر: چشم بدت دور ای بدیعشمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل ـ جلوهکنان میروی و باز...