کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قباله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قباله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبالَة] (حقوق) qabāle نوشته یا سندی که بهموجب آن کسی چیزی را بر ذمه گیرد؛ سند عقد معامله یا نکاح.
-
واژههای مشابه
-
قباله پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qabālepič تکۀ شال، ترمه، یا پارچۀ گرانبهای دیگری که قبالۀ عروس را در آن بپیچند و در شب عروسی به خانۀ او بفرستند.
-
جستوجو در متن
-
بنجاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بنچاق› [قدیمی] bonjāq ۱. قباله؛ قبالۀ ملک.۲. سند کهنه و قدیمی.
-
ترزده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترده› [قدیمی] tarzade قبالۀ خانه، باغ، و مانند آن.
-
صریح الملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sariholmolk قباله و سند ملک.
-
صکاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sakkāk [عربی] [قدیمی]۱. چکنویس.۲. قبالهنویس.۳. کسی که قبالههای شرعی را بنویسد.
-
بیلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹بیله› [قدیمی] baylak منشور پادشاهان؛ قبالۀ خانه و باغ.
-
صک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صکّ، معرب، مٲخوذ از فارسی: چَک] sak[k] [قدیمی]۱. برات؛ چک.۲. قباله.
-
عقدنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'aqdnāme دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
-
تسجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasjil ۱. مسجل کردن؛ ثابت و محکم کردن.۲. حکم دادن.۳. مهر کردن قباله.۴. عهدوپیمان کردن.
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: čak (اسم) ‹جک› ček ۱. نوشتهای که شخص بهوسیلۀ آن از پولی که در بانک یا نزد صراف دارد مبلغی بگیرد یا به کسی حواله میدهد؛ حواله.۲. قباله؛ سند: ◻︎ به قیصر سپارم همه یکبهیک / از این پس نوشته فرستیم و چک (فردوسی: ۸/۱۰۲)، ◻︎ آن بزرگان گر شوندی...