کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qebāl مقابل؛ برابر.
-
جستوجو در متن
-
فدیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فِدیَة] ‹فدیت› fedye ۱. مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت میشود؛ سربها.۲. مالی که برای دفع بلا به فقرا میدهند.۳. (فقه) مقدار معینی طعام که فرد بابت روزههایی که در ماه رمضان خورده به فقرا میدهد.۴. (حقوق) مالی که زن در طلاق خُلع به ش...
-
کارفرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کارفرمای› kārfarmā ١. [مقابلِ کارگر] (حقوق) آنکه در قبال پرداخت مزد، کارگران را به کار میگمارد؛ صاحبکار: ◻︎ کارفرمای همی داند فرمودن کار / لاجرم کارگر از کار همیآید بر (فرخی: لغتنامه: کارفرما).۲. [قدیمی] فرمانروا؛ حاکم.٣. [قدیمی] اث...
-
فدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: فِداء] fa(e)dā ۱. چیزی که از آن در راه کسی یا برای رسیدن به هدفی صرفنظر میکنند: ◻︎ فدای پیرهن چاک ماهرویان باد / هزار جامهٴ تقوا و خرقهٴ پرهیز(حافظ: ۵۳۶).۲. (اسم مصدر) صرفنظر کردن از چیزی بهخاطر کسی یا برای رسیدن به هدفی.۳. (اسم...
-
از
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) 'az ۱. نشاندهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۳)، از تهران تا اصفهان.۲. نشاندهندۀ ابتدای زمان: ◻︎ من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو...