کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [عامیانه] qāl ۱. گفتگو؛ گفتار.۲. سروصدا و هیاهو.〈 قالوقیل: گفتگوی مردم؛ گفتگوی درهموبرهم: ◻︎ از قالوقیل مدرسه حالی دلم گرفت / یکچند نیز خدمت معشوق و می کنم (حافظ: ۷۰۲).〈 قالومقال: ‹قالمقال› گفتگو؛ هیاهو.
-
واژههای همآوا
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غار› [قدیمی] qāl ۱. شکاف کوه.۲. آغل گوسفند در کوه.۳. سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد.
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāl[l] ۱. زمین پست و پردرخت.۲. سوراخ چلپاسه؛ خانۀ چلپاسه.
-
جستوجو در متن
-
اجوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajvaf ۱. میانتهی؛ توخالی.۲. (ادبی) در دستور زبان عربی، کلمهای سهحرفی که حرف میانی آن از حروف عله (واو، الف، یا) باشد، مانندِ قول، بیع، و قال.