کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاروره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاروره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قارورَة، جمع: قَواریر] [قدیمی] qārure ۱. شیشه.۲. شیشۀ شراب.۳. نوعی ظرف شیشۀ دهانتنگ.۴. (طب قدیم) شیشهای که ادرار بیمار را برای معاینه یا تجزیه در آن میریزند.
-
جستوجو در متن
-
قواریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قارورَة] [قدیمی] qavārir = قاروره
-
پیشیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)] ‹پیشار› [قدیمی] pišyār ۱. = پیشاب۲. قاروره که پیشاب بیمار را در آن کنند و نزد طبیب ببرند: ◻︎ بر روی پزشک زن میندیش / چون بود درست پیشیارت (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۷).
-
تفسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تفسرَة] [قدیمی] tafsere ۱. (پزشکی) ادرار بیمار که طبیب از تجزیه و معاینۀ آن پی به مرض میبُرد.۲. (پزشکی) قاروره.۳. هرچیزی که انسان را به چیز دیگر دلالت کند.