کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل انحلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برچیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] barčidegi نابودی و از بینرفتن یک مؤسسه، حکومت، و مانندِ آن؛ انحلال.
-
انحلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhelāl ۱. از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه؛ برچیدگی.۲. (شیمی) حل شدن مادهای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب.۳. [قدیمی] گشوده شدن گره.۴. [قدیمی] باز شدن.
-
غار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغوار و غیران] ‹غال› (زمینشناسی) qār شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین بهوجود میآید.
-
تبلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabalvor ۱. (فیزیک) به شکل بلور شدن؛ درآمدن یک ماده بهصورت بلور در اثر ذوب یا انحلال و جامد شدن آن.۲. [مجاز] نمایان شدن: تبلور احساسات.
-
حل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hal[l] ۱. از بین بردن (مشکل).۲. (صفت) فاقد اشکال.۳. (اسم) جواب؛ پاسخ: حل تستها ایراد داشت.۴. (شیمی) انحلال، آمیزش، یا مخلوط شدن یک ماده در یک مایع.٥. (ریاضی) یافتن پاسخ مسئله.