کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل انتقال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خاک برداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xākbardāri برداشتن و انتقال خاک از زمین برای هموار ساختن آن.
-
ژن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: géne] (زیستشناسی) žen عامل انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد.
-
رسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rasx انتقال روح از جسم انسان به جسم گیاه یا جماد؛ تناسخ.
-
نقله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نُقلَة] [قدیمی] noqle ۱. انتقال؛ از جاییبهجایی شدن.۲. سخنچینی.
-
عدوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'advā ۱. فساد؛ تباهی.۲. انتقال مرض؛ سرایت.
-
کک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kak حشرۀ کوچک و جهنده که از خون انسان و حیوان تغذیه میکند و عامل انتقال بعضی بیماریها است؛ کیک.
-
تله متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télémètre] telemetr ابزاری برای اندازهگیری کمیتهایی چون دما، رطوبت، فشار، و انتقال نتیجۀ آن از راه دور؛ دورسنج.
-
دیفرانسیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: différentiel] difrānsiyel دستگاهی در اتومبیل که قدرت موتور را به چرخها انتقال میدهد و بهواسطۀ آن چراغهای عقب به حرکت درمیآیند.
-
شاتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chaton] šāton ابزاری میلهمانند در موتور اتومبیل که حرکت را از پیستون به میللنگ انتقال میدهد.
-
آوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبوند› 'āvand ۱. ظرف.۲. کوزه؛ کوزۀ آب.۳. ظرف شراب.۴. (زیستشناسی) لولههایی در گیاهان که آب یا شیره را از ریشه به برگها انتقال میدهند.
-
بی سیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (برق) bisim ۱. دستگاهی که امواج صوت را بدون سیم از محلی به محل دیگر انتقال میدهد.۲. (صفت) ویژگی چنین دستگاهی: تلفن بیسیم، تلگراف بیسیم.
-
تلگراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télégraphe] (برق) telegrāf, telgerāf ۱. دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامتها و کدها، بهوسیلۀ کابل، خبرها و پیامها را به مکانهای دور مخابره میکند.۲. پیامی که به این طریق ارسال شود.
-
ملکیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملکیّة] (حقوق) melkiy[y]at حق تصرف، استعمال، انتفاع، و انتقال که شخص در ملک خود و چیزی که متعلق به اوست در حدود مقررات قانون دارد.
-
داردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dārdān زمینی که در آن دانهها یا قلمههای درختان را بکارند تا پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند؛ تخمدان؛ دانهدان.
-
دانه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dānedān زمینی که در آن تخم گیاهها یا دانههای درختان را بکارند که پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند.