کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فی المجلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فی المجلس
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] felmajles ۱. در همان جا؛ در همان مجلس.۲. [مجاز] فوراً؛ بیدرنگ.
-
واژههای مشابه
-
فی البدیهه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: فیالبدیهة] felbadihe بدون فکر و تٲمل: شعر فیالبدیهه.
-
فی الجمله
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله، قید) [عربی: فیالجملة] [قدیمی] feljomle ۱. بالجمله؛ حاصل کلام؛ مجمل سخن؛ باری.۲. کمی؛ قدری؛ اندکی.
-
فی الحال
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] felhāl هماکنون؛ دردم؛ بیدرنگ؛ فوری.
-
فی الحقیقه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: فیالحقیقة] [قدیمی] felhaqiqe درحقیقت؛ بهراستی.
-
فی الفور
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: فیالفَور] felfo[w]r بیدرنگ؛ فوراً.
-
فی المثل
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] felmasal بهطور مثال؛ مثلاً.
-
فی الواقع
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] felvāqe' درواقع؛ درحقیقت.
-
فی مابین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fimāba(e)yn دربین؛ درمیان.
-
فی نفسه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] finafse[h] بهخودیخود.