کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fiche] fiš ۱. برگهای که روی آن مطالبی مینویسند و بعد مرتب میکنند.۲. برگهای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت میشود.۳. (برق) قطعهای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی.
-
جستوجو در متن
-
فیشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fichier] fišiye قفسه یا جعبهای که فیشها را بهترتیب در آن قرار میدهند؛ برگهدان.
-
برگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barge ۱. برگ.۲. برگمانند؛ چیزی که شبیه برگ باشد.۳. تکههای بریدهشده از هلو یا زردآلو که آنها را در آفتاب خشک کنند.۴. نشانه و نمونۀ مال.۵. تکهای از اموال دزدیدهشده که در نزد کسی پیدا شود.۶. تکۀ کوچک کاغذ برای یادداشت؛ فیش.
-
برگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: valg] barg ۱. (زیستشناسی) قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن، یا سوزنی است.۲. واحد شمارش ورقۀ کاغذ: یک برگ کاغذ.۳. ورقی برای بازی.۴. نوعی کباب تهیهشده از قطعههای گوشت گوسفند یا گوساله.۵. ورقی برای یادداشت؛ فیش.۶. [قدیمی] ساز و نوا؛ سا...