کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیزیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physique] fizik ۱. دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی میپردازد و حوزههایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آنها را شامل میشود.۲. وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص.
-
واژههای مشابه
-
فیزیک دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. فارسی] fizikdān دانشمند علم فیزیک.
-
جستوجو در متن
-
پلاریزاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polarisation] polārizāsiyon (فیزیک) جدا شدن بارهای مثبت و منفی مولکول؛ قطبش.
-
مکانیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mécanique] mekānik ۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
-
الکترودینامیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électrodynamique] (فیزیک) 'elect[e(o)]rodināmik قسمتی از علم فیزیک که دربارۀ برق، اثر جریانهای الکتریکی، و موتورهای برقی بحث میکند.
-
الکترونیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électronique] (برق) 'elect[e(o)]ronik شعبهای از فیزیک و مهندسی برق که دربارۀ صدور الکترونها از اجسام و استفاده از دستگاههای الکترونی بحث میکند.
-
اتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: atome] 'atom ۱. (شیمی، فیزیک) کوچکترین جزء از یک عنصر شیمیایی که دارای خواص آن عنصر است.
-
ترموالکتریسیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thémoélectricité] (فیزیک) termo'elekt[e]risite بخشی از علم فیزیک که فرایند تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی را بررسی میکند.
-
ذرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذرّات، جمعِ ذَرَّة] zarrāt = ذره〈 ذرات آلفا: (فیزیک) ذراتی هستند دارای بار مثبت الکتریکی که از رادیوم ساطع میشوند.
-
هموژن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: homogène، مقابلِ هتروژن] ho(e)možen ۱. مشابه؛ همانند؛ همجنس.۲. (فیزیک) آنچه دارای ساختار یکنواخت باشد؛ همگن.
-
انقباض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enqebāz ۱. گرفته شدن؛ درهم کشیده شدن؛ گرفتگی؛ درهم کشیدگی.۲. (فیزیک) کاهش ابعاد جسم بدون تغییر در خاصیت آن، معمولاً در اثر کاهش دما.
-
اهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohm] (فیزیک) 'ohm واحد اندازهگیری مقاومت الکتریکی. Δ از نام گئورک اهم فیزیکدان معروف آلمانی (۱۷۸۷ـ۱۸۵۴) گرفته شده.
-
بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bordār ۱. برنده؛ حامل.۲. (ریاضی) خط شعاع؛ خط حامل در فیزیک و مکانیک؛ وکتور.