کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِش فِش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فش
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ‹وش› [قدیمی] faš مانند؛ شبیه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اژدهافش، شیرفش: ◻︎ همی بود پیشش پرستارفش / پراندیشه و دست کرده به کش (فردوسی: ۵/۲۹۸).
-
فش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) feš = فشفش
-
فش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پش، بش، فژ› [قدیمی] fo(a)š ۱. کاکل.۲. یال اسب: ◻︎ گرفتش فش و یال اسپ سیاه / ز خون لعل شد خاک آوردگاه (فردوسی: ۵/۴۱۲ حاشیه).
-
فش فش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹فشوفش› fešfeš ۱. صدای مار.۲. صدای بیرون زدن مایعی از جایی باریک با فشار.۳. صدای آتشبازی.
-
گیاه فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گیاهوش› [قدیمی] giyāhfaš گیاهمانند؛ مانند گیاه.
-
پری فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parifaš = پریوش
-
شاه فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šāhfaš شاهوش؛ شاهمانند.
-
طاووس فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] ‹طاووسوش› [قدیمی] tāvusfaš مانند طاووس.
-
صبح فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹صبحوش› [قدیمی] sobhfaš مانند صبح؛ همانند صبح.
-
واژههای همآوا
-
فش فش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹فشوفش› fešfeš ۱. صدای مار.۲. صدای بیرون زدن مایعی از جایی باریک با فشار.۳. صدای آتشبازی.