کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِرْقٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farq ۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).۳. تفاوت؛ تمایز.۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب...
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فرقَة] feraq = فرقه
-
واژههای همآوا
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farq ۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).۳. تفاوت؛ تمایز.۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب...
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فرقَة] feraq = فرقه
-
جستوجو در متن
-
تمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamayyoz جدا شدن؛ فرق و جدایی پیدا کردن.
-
مختلف الشکل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مختلفالشَّکل] [قدیمی] moxtalefoššekl ۱. آنکه در شکل با دیگری فرق دارد.۲. گوناگون.
-
بازشناختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzšenāxtan ۱. شناختن.۲. تمیز دادن؛ فرق گذاشتن.
-
متفاوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَفاوت] mote(a)fāvet ۱. ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد.۲. (قید) بهصورت ناهماهنگ؛ مختلف با دیگران.
-
تفاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafāvot ۱. فرق و اختلاف.۲. تباین و دوری میان دو چیز.۳. [قدیمی] از یکدیگر دور و جدا شدن.
-
تمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی: تمییز] tamiz ۱. پاک؛ پاکیزه.۲. فرق و امتیاز.۳. هوش و فراست.〈 تمیز بودن: (مصدر لازم) پاک و پاکیزه بودن.〈 تمیز دادن: (مصدر متعدی) بازشناختن؛ فرق گذاشتن و تشخیص دادن.〈 تمیز کردن: (مصدر متعدی) پاک و پاکیزه کردن.
-
پولادترگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پولادترک› [قدیمی، مجاز] pulādtarg جنگجویی که خود پولادین بر سر دارد: ◻︎ ز پولادترگ اندر آمد به فرق / به دریای خون شد تن خسته غرق (نظامی۵: ۹۷۴).
-
شیخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شَیخیَّة، مقابلِ متشرعه] ‹شیخیان› šeyxe از فرق شیعۀ اثناعشری، پیروان شیخ احمد احسائی که در استنباط احکام مخالف اجتهاد بودند.
-
تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تارک› [قدیمی] tār فرق سر؛ میان سر: ◻︎ زدن مرد را چوب بر تار خویش / به از بازگشتن ز گفتار خویش (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۲).