کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِرار دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فرّار] farrār ۱. [مجاز] بسیارگریزنده.۲. گریزان.۳. (شیمی) ویژگی جسمی که بهسرعت بخار شود.
-
جستوجو در متن
-
گریزاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹گریزانیدن› gorizāndan فراری دادن؛ اسباب فرار کسی را فراهم ساختن.
-
فرادادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farādādan ۱. دادن.۲. شرح دادن؛ بیان کردن.۳. گردانیدن.〈 پشت فرادادن: (مصدر لازم) پشت گرداندن و فرار کردن.
-
تقطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqtir ۱. چکاندن؛ قطرهقطره چکانیدن.۲. (شیمی) جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن بهوسیلۀ حرارت دادن. Δ بسیاری از نوشابههای الکلی از طریق تقطیر بهدست میآید.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رمیدن) ram = رمیدن〈 رم کردن: (مصدر لازم)۱. از جا دررفتن.۲. گریختن از پیش کسی یا چیزی از روی ترس؛ رم خوردن؛ رم زدن.〈 رم دادن: (مصدر متعدی) ترساندن و فرار دادن. Δ بیشتر دربارۀ جانوران میگویند.
-
شاخ به شاخ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹شاخبرشاخ، شاخدرشاخ› šāxbešāx ۱. حالت دو حیوان شاخدار هنگام روبرو شدن باهم و شاخ زدن به یکدیگر.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] گوناگون و رنگارنگ: ◻︎ پرنده مرغکان گستاخگستاخ / شمایل بر شمایل شاخبرشاخ (نظامی۲: ۱۳۷)، ◻︎ بدین امیدهای شاخدرشاخ / کرم...
-
رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rōd] ‹روی› ru ۱. رخ؛ چهره؛ رخسار؛ صورت.۲. [مقابلِ پشت] سطح و طرف بیرون چیزی.۳. [عامیانه، مجاز] بیپروایی؛ گستاخی: عجب رویی داری!.۴. [عامیانه، مجاز] حیا.۵. وجه؛ شکل: ◻︎ چو دریای جوشان زمین بردمید / چنان شد که کس روی هامون ندید (فردوسی: ۴...