کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فُرُشٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farš ۱. قالی.۲. هرچیز گستردنی.۳. [مقابلِ عرش] [قدیمی، مجاز] زمین.〈 فرش کردن: (مصدر متعدی)۱. گستردن فرش بر زمین.۲. گستردن.
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فراش] [قدیمی] foroš = فِراش
-
سنگ فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] sangfarš زمین یا خیابان و کوچه که در کف آن تکههای سنگ را پهلوی هم چیده و هموار کرده باشند.
-
واژههای همآوا
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farš ۱. قالی.۲. هرچیز گستردنی.۳. [مقابلِ عرش] [قدیمی، مجاز] زمین.〈 فرش کردن: (مصدر متعدی)۱. گستردن فرش بر زمین.۲. گستردن.
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فراش] [قدیمی] foroš = فِراش
-
جستوجو در متن
-
تنبسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tambase فرش؛ قالی.
-
محفوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محفوریّ] [قدیمی] mahfuri نوعی فرش که در شهر محفور بافته میشد.
-
پرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرز› [قدیمی] porze پرز جامه و فرش.
-
مفروش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mafruš ۱. فرشکردهشده.۲. گستردهشده.
-
موکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: moquette] mu(o)ket نوعی فرش که از الیاف مصنوعی بافته میشود.
-
پیروزه وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] piruzeve(a)tā فرش پیروزهرنگ.
-
نمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: نمد] [قدیمی] namat نوعی فرش و گستردنی رنگین.
-
وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وطاء] [قدیمی] ve(a)tā آنچه روی زمین پهن میکنند؛ گستردنی؛ فرش.