کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوقِسبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَوق] fo[w]q ۱. فوقالذکر؛ بالایی.۲. بالاتر یا برتر از چیزی یا کسی: فوق برنامه.
-
سبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sabk ۱. طرز؛ روش؛ شیوه.۲. (ادبی) روش یا شیوۀ خاص شاعر یا نویسنده برای بیان مطالب و افکار خود، مانندِ طرز جملهبندی، استعمال الفاظ و ترکیبات، چگونگی تعبیرات، و بیان مضامین: سبْک خراسانی، سبْک عراقی، سبْک هندی.
-
سبک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sapūk] sabok ۱. [مقابلِ گران و سنگین] خفیف؛ کموزن: ◻︎ هرکه را کیسه گران، سخت گرانمایه بُوَد / هرکه را کیسه سبک، سخت سبکسار بُوَد (منوچهری: ۳۰).۲. چست؛ چالاک؛ چابک.۳. (قید) [مجاز] راحت؛ آسان: ◻︎ از فراز آمدی سبک به نشیب / رنج بینی که ب...
-
فوق التمام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فَوقالتّمام] (فلسفه) fo[w]qottamām ۱. آنچه مافوق کمال است.۲. ذات حق که جامع جمیع مراتب کمالات است.
-
فوق الذکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] fo[w]qozzekr سابقالذکر؛ پیشگفته.
-
فوق الطاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فَوقَالطّاقَة] [قدیمی] fo[w]qottāqe بیش از تابوتوان.
-
فوق العاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فَوقَالعادَة] fo[w]qol'āde ۱. فوق عادت؛ خارج از عادت.۲. بیش از حد معمول.۳. (اسم) پولی که علاوه بر حقوق به کارمند پرداخت میشود.
-
سبک دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokdel کسی که غم و غصه ندارد؛ شادمان؛ خوشحال.
-
سبک دوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sabokduš کسی که باری بر دوش نداشته باشد.
-
سبک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokrāy کمعقل؛ بیخرد؛ احمق: ◻︎ برگردد بخت از آن سبکرای / کافزون ز گلیم خود کشد پای (نظامی۳: ۳۸۱).
-
سبک رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokraftār ۱. تندرو؛ سبکرو؛ سبکسیر.۲. داری رفتار نامطلوب؛ جلف؛ بیوقار.
-
سبک رکاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sabokrekāb سوار چابک و تندرو.
-
سبک رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokro[w] تندرو؛ چابک؛ سبکرفتار؛ سبکپا.
-
سبک رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سبکروی› [قدیمی، مجاز] sabokru پررو؛ بیشرم.
-
سبک روح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] sabokruh ۱. خوشحال؛ خندان؛ شاد.۲. بیتکلف.۳. بیتکبر.۴. چست و چالاک.