کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فن و فن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
فن وفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹فنفن› fen[n]ofen[n] صدایی که هنگام گرفتگی بینی از آن بیرون میآید.
-
جستوجو در متن
-
فنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به فن) [عربی. فارسی] fanni ۱. مربوط به فن.۲. دارای تخصص دربارۀ فن خاصی.۳. براساس فن و تخصص خاص.۴. متخصص در تکنیک و صنعت.
-
لم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lemm حیله، فن، و تردستی در انجام دادن کاری.
-
شگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šegerd روش؛ طریقه؛ فن و طرز عمل.
-
تاکتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tactique] tāktik ۱. (نظامی) فن حرکت دادن سربازان و به کار انداختن نیروها و امکانات نظامی در جنگ.۲. فن انجام کاری.۳. (ورزش) شیوۀ برنامهریزی یک تیم ورزشی.
-
اصطلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'estelāh کلمهای که در گروهی یا در علم و فن و رشتهای معنی خاص غیر از معنی اصلی دارد.
-
موسیقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: موسیقیٰ، معرب، مٲخوذ از یونانی] musiqi ۱. فن آواز خواندن و نواختن ساز.۲. آهنگی که موجد حزن یا نشاط و محرک احساسات باشد.
-
تکنیسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: technicien] teknisiyan ۱. کسی که در یک صنعت یا فن دارای آگاهی و تجربه باشد.۲. کسی که در یکی از رشتههای فنی دارای مدرک فوق دیپلم باشد.
-
خانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānedāri فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن؛ تدبیر منزل.
-
جنگلبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] jangalbāni ۱. شغل و عمل جنگلبان.۲. علم و فن نگاهداری جنگلها و جلوگیری از آفات جنگل و مراقبت در بهرهبرداری صحیح از جنگلها و حفظ حیوانات جنگلی.۳. (اسم) ادارۀ مسئول انجام این کار.
-
تجوید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tajvid ۱. فن درست ادا کردن حروف و کلمات در تلاوت قرآن.۳. (اسم مصدر) درست ادا کردن حروف و کلمات، مانندِ تلفظ فصحای عرب.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] نیکو کردن؛ سره کردن؛ کاری را نیک کردن.
-
هنر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: hunar] honar ۱. فعالیتی که به منظور خلق آثار مبتنی بر برداشتهای شخصی و عدم دریافت سود مادی صورت میگیرد.۲. اثری که بهوسیلۀ این فعالیت بهوجود میآید.۳. کار نمایان و برجسته.۴. [قدیمی] پیشه؛ صنعت؛ فن.
-
کلاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: classe] kelās ۱. هر یک از اتاقهای مدرسه، آموزشگاه، یا دانشگاه؛ اتاق درس.۲. هر دورۀ یکساله از تحصیل در دبستان، مدرسۀ راهنمایی، و دبیرستان یا هنرستان.۳. هر جلسۀ درس که در آن مهارت یا فن خاصی آموزش داده میشود.۴.منزلت و شٲن اجتماعی کسی...