کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: فلق] ‹فلکه› falak چوبی که در آن ریسمان کوتاهی بسته شده و پاهای شخص مجرم را به آن میبستند و با چوب یا تازیانه میزدند.
-
فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افلاک] falak ۱. سپهر؛ گردون.۲. (نجوم) هریک از طبقات هفتگانه یا نهگانۀ آسمان.
-
فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] folk کِشتی.
-
واژههای مشابه
-
فلک الافلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] falakol'aflāk فلک نهم که آن را محیط بر عالم ماده میدانستند؛ فلکالمحیط؛ عرش.
-
فلک البروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) [قدیمی] falakolboruj فلکی که برجهای دوازدهگانه در آن جای دارند.
-
فلک زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [مجاز] falakzadegi بدبختی؛ تهیدستی.
-
فلک زده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [مجاز] falakzade بیطالع؛ بدبخت؛ فقیر.
-
نه فلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] nohfalak نهسپهر؛ نهآسمان.
-
جستوجو در متن
-
سپهران سپهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sepehrānsepehr فلک نهم؛ بالای همۀ افلاک؛ فلکالافلاک.
-
شهسوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹شاهسوار› šahsavār سوار دلاور، چالاک، و ماهر در اسبسواری.〈 شهسوار فلک: [قدیمی، مجاز] خورشید.〈 شهسوار سپهر: = 〈 شهسوار فلک〈 شهسوار گردون: = 〈 شهسوار فلک
-
مفلوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] ‹مفلاک› mafluk فلکزده؛ بدبخت؛ بیچیز؛ عاجز.
-
روشنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ روشن] [قدیمی، مجاز] ro[w]šanān ستارگان: روشنان فلک.
-
فلاکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] fa(e)lākat ناداری و خواری؛ فلکزدگی؛ بیچارگی؛ بدبختی.