کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلسفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فلسفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فلسفَة، معرب، مٲخوذ از یونانی] falsafe ۱. علمی که در مبادی و حقایق اشیا و علل وجود آنها بحث میکند؛ تفکر و تعمق و تفنن در مسائل علمیه؛ حکمت.۲. [عامیانه] علت.
-
جستوجو در متن
-
پلاتونیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: platonisme] (فلسفه) pelātonism فلسفۀ منسوب به افلاطون شامل فلسفۀ علوم و متافیزیک و سیاست.
-
حکمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حکمة، جمع: حِکَم] hekmat ۱. = فلسفه۲. دلیل؛ علت.۳. خِرد؛ فرزانگی.۴. نصیحت.〈 حکمت اشراق: (فلسفه) نوعی فلسفۀ عرفانی که اساس آن وصول به حقایق از طریق کشف و شهود میباشد.〈 حکمت عملی: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به امور و روابط انسانی، ...
-
فیلسوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: فَیلَسوف، معرب. مٲخوذ از یونانی، جمع: فلاسفه] filsuf کسی که نظریهای فلسفی را ارائه دهد یا دانش کامل دربارۀ فلسفه داشته باشد.
-
عالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عوالم] 'ālam ۱. دنیا و آنچه در آن است؛ جهان؛ گیتی.٢. [مجاز] خَلق.٣. [قدیمی] روزگار.〈 عالم آخرت: [مقابل ِدنیا] جهان دیگر؛ آن جهان.〈 عالم امر: (فلسفه) عالم ملائکه؛ عالم ملکوت.〈 عالم امکان: (فلسفه) آنچه غیر از ذات خ...
-
بدیهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بدیهَة) [عربی: بدیهیّ] badihi ۱. واضح؛ آشکار.۲. (فلسفه) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد.
-
لاادری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی (= نمیدانم)] lā'adri ۱. ناشناخته: شاعران لاادری.۲. (اسم) (فلسفه) = لاادریه
-
مثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مثال] mosol ۱. (فلسفه) الگوهای فناناپذیر موجودات عالم ماده.۲. = مثال
-
قدمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قدمة] qedmat ۱. پیشی؛ دیرینگی.۲. سابقه در امری.۳. (فلسفه) قِدَم.
-
معقول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: معقولات] ma'qul ۱. پسندیدۀ عقل.۲. (فلسفه) آنچه بهوسیلۀ عقل درک شود.
-
اسکولاستیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: scolastique] 'eskolāstik ۱. مدرسهای؛ مربوط به مدرسه؛ درسی.۲. مربوط به مدرسههای قرون وسطی.۳. (اسم) (فلسفه) شعبهای از فلسفه که در قرون وسطی در مدرسهها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس میشد و بیشتر جنبۀ مذهبی داشت.
-
عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عُقول] 'aql ۱. قوای ذهنی مغز که اندیشیدن، ادراک حسن و قبح، رفتار معنوی انسان، و مانند آن را هدایت میکند؛ خرد.۲. (اسم) ذهن؛ اندیشه.۳. (فلسفه) = 〈 عقل اول〈 عقل اول: (فلسفه) آنچه نخستینبار از ذات حق صادر شده.〈 عقل...
-
نوافلاطونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب. فارسی] (فلسفه) no[w]'aflātuni مکتب فلسفی یونانی که جنبۀ عرفانی داشته و جهان را پرتوی از ذات خدایی میداند و چون مؤسس آن فلوطین (پلوتن) به فلسفۀ افلاطون توجه نموده به فلسفۀ نوافلاطونی شهرت یافته.
-
نفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُفوس] nafs ۱. حقیقت هر چیز.۲. جان.۳. [قدیمی] تن؛ جسد؛ شخص انسان.۴. [قدیمی] خون.〈 نفس اماره: (فلسفه) نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامیدارد.〈 نفس لوامه: (فلسفه) [قدیمی] نفس ملامتکننده که انسان را ا...