کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فطریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فطریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فطریَّة] ‹فطره› fetriy[y]e ۱. صدقهای که طبق دستور شرع باید در غروب روز آخر ماه رمضان کنار گذاشته شود و در روز عید فطر به مستحقان داده شود.۲. (صفت نسبی) [قدیمی] = فطری
-
جستوجو در متن
-
فطره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، [عربی: فطرَة] [قدیمی] fetre = فطریه
-
صاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sā' پیمانهای معادل چهار مد، یک من تبریز، یا سه کیلوگرم که احکام اسلام از کفاره و فطریه بر آن جاری است؛ پیمانه.
-
صاع ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sā'setān ۱. صاعستاننده؛ صاعگیرنده.۲. [مجاز] فقیر و مستمند که در عید فطر صدقه و فطریه از مردم بگیرد.
-
زکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَکاة و زکوٰة، جمع: زَکَوات] (فقه) zakāt قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند؛ مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. Δ زکات در نه چیز واجب است: گندم، جو، خرما، کشمش(غلات اربعه)، طلا و نقره (نقد...