کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فضولی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] fozuli مداخلۀ بیجا در کار دیگران: ◻︎ در کارخانهای که ره علم و عقل نیست / وهم ضعیف رای فضولی چرا کند (حافظ: ۳۷۸).
-
فضولی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: فضولیّ] [قدیمی] fozuli = فضول
-
جستوجو در متن
-
کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی:kōr] kur نابینا؛ کسی که چشمانش معیوب باشد و چیزی را نبیند.〈 کوروکبود: [قدیمی، مجاز]۱. تیرهوتار.۲. نیستونابود.۳. زشت و ناقص.۴. تیرهروزی و محنت: ◻︎ چو فضولی گشت و دستوپا نمود / در عنا افتاد و در کوروکبود (مولوی: ۷۲).