کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فضاء] fazā ۱. (فلسفه، فیزیک) جهان سهبعدی بیکران که اجسام و رویدادها در آن هستند یا اتفاق میافتند.۲. ناحیۀ آن سوی جو یا منظومۀ شمسی.۳. محیط: فضای اختناقآور.۴. ساحت: فضای منزل دَم دارد.
-
واژههای همآوا
-
فزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] faza' ۱. ترس؛ بیم؛ هراس.۲. ناله و زاری؛ فریاد.〈 فزع اکبر: [قدیمی] ترس و بیم روز قیامت.
-
جستوجو در متن
-
ترموستات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: thermostat] termu(o)stāt دستگاهی خودکار برای ثابت نگه داشتن دما در یک فضا یا یک دستگاه در جریان بعضی از آزمایشها.
-
پاراوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: paravent] pārāvān دیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته میشود و بهوسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا میکنند.
-
کائنات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ کائنه] kā'(y)enāt تمام موجودات جهان.〈 کائنات جو: هر حادثه که در فضا رخ میدهد، از قبیل رعدوبرق، صاعقه، برف، و طوفان.
-
ماده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مادَّة، جمع: مواد] mādde ۱. مایه و اصل هرچیز؛ اصل چیزی؛ آنچه قوام چیزی به آن است.۲. (فیزیک) چیزی که جرم دارد، فضا را اشغال میکند و بهصورت جامد، مایع، یا گاز است.
-
مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هواشناسی) meh بخاری که گاهی در هوای بارانی و مرطوب تولید میشود و فضا را تیره میکند؛ بخار آب پراکنده در هوای نزدیک زمین؛ میغ؛ نزم.
-
جسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اجسام] jesm ۱. بدن؛ تن.۲. هرچیزی که دارای طول و عرض و عمق باشد و قسمتی از فضا را اشغال کند.
-
حجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: حُجُوم] hajm ۱. (ریاضی) مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد.۲. (ریاضی) جسم فضایی.۳. [مجاز] اندازه؛ مقدار: حجم کارمان زیاد است.
-
آباژور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: abat-jour] 'ābāžu(o)r ۱. سرپوش پارچهای، چوبی، کاغذی، و مانند آن که روی چراغ قرار میگیرد تا از پخششدن نور آن در همۀ فضا جلوگیری کند.۲. چراغ پایهداری که دارای این نوع سرپوش باشد.
-
ماهواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (برق) māhvāre دستگاهی که از زمین بهوسیلۀ موشک به فضا پرتاب میشود و در مدار زمین، ماه، یا سیارات دیگر قرار میگیرد و برای ارتباطهای تلفنی، تلویزیونی، عکسبرداری، هواشناسی، و پارهای امور دیگر استفاده میشود؛ قمر مصنوعی.
-
ژیروسکوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gyroscope] (مکانیک) žiroskop وسیلهای به شکل چرخ یا قرص سنگین و متقارن که میتواند در حول محوری به آزادی بچرخد و در هر امتداد دلخواهی در فضا قرار گیرد و کاربردهای گوناگون علمی و صنعتی دارد؛ چرخشنما.
-
گردون شکاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gardunšekaf ۱. شکافندۀ آسمان.۲. آنکه فضا را بشکافد و به آسمان برسد.۳. [مجاز] آنچه صدایش به آسمان برسد: ◻︎ ز غرّیدن کوس گردونشکاف / زمین را در افکند پیچش به ناف (نظامی: لغتنامه: گردونشکاف).