کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریفته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انخداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enxeda' فریفته شدن؛ فریب خوردن.
-
شیبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šeybidan, šibidan ۱. لرزیدن.۲. تپیدن.۳. فریفته شدن.۴. شیفته شدن.۵. آشفته شدن؛ درهم شدن.۶. آمیخته شدن.
-
اغترار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqterār ۱. مغرور شدن.۲. به غفلت افتادن.۳. فریب خوردن؛ فریفته شدن.
-
فنودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fonudan فریفته شدن؛ مغرور شدن: ◻︎ بفنود تنم بر درم و آب و زمین / دل بر خرد و علم و به دانش بفنود (رودکی: ۵۱۵).
-
غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غِرَّة، جمع: غِرَر] qe(a)rre ۱. مغرور به چیزی؛ پشتگرم.۲. [قدیمی] فریفته.〈 غره شدن: (مصدر لازم)۱. مغرور شدن۲. [قدیمی] فریفته شدن؛ گول خوردن: ◻︎ دشمن چو نکوحال شدی گِرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).&l...
-
فریب
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فریفتن) [پهلوی: frēp] fa(e)rib ۱. = فریفتن۲. فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دلفریب، مردمفریب.۳. مکر؛ حیله؛ خدعه؛ نیرنگ.〈 فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن؛ فریفته شدن.〈 فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن
-
فتنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتنَة، جمع: فِتَن] fetne ۱. فساد؛ تباهی.۲. شورش.۳. آشوب؛ شلوغی.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] مفتون؛ عاشق: ◻︎ فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲: ۴۵۷).۵. (صفت) فتنهجو؛ آشوبگر: ◻︎ چشمان ...
-
دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dil] del ۱. (زیستشناسی) = قلب۲. [مجاز] خاطر و ضمیر.۳. [مجاز] شکم.۴. [مجاز] درون و میان چیزی.〈 دل آزردن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را رنجاندن؛ آزرده ساختن.〈 دل باختن: (مصدر لازم) [مجاز] عاشق کسی یا چیزی شدن؛ عاشق شدن؛ فریفته ش...