کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farifte ۱. فریبخورده؛ گولخورده.۲. [مجاز] شیفته.
-
جستوجو در متن
-
فنوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fonude فریفته؛ مغرور.
-
مشغوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mašquf دلداده؛ فریفته.
-
انخداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enxeda' فریفته شدن؛ فریب خوردن.
-
گرویده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] geravide ۱. ایمانآورده.۲. فریفتهشده.
-
دل باخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] delbāxte عاشق؛ شیفته؛ فریفته؛ شیدا.
-
مسحور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mashur سحرزده؛ جادوشده؛ فریفتهشده.
-
دلداده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] deldāde دلبسته؛ دلباخته؛ فریفته؛ عاشق.
-
منخدع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monxada' فریبخورده؛ گولخورده؛ فریفتهشده.
-
مغرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqrur کسی که به باطل طمع ببندد؛ فریبخورده؛ فریفته.
-
صورت پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] suratparast پرستندۀ صورت؛ صورتباز؛ آنکه صورت زیبا را دوست دارد؛ کسی که فریفتۀ جمال و صورت ظاهر است.
-
اغترار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqterār ۱. مغرور شدن.۲. به غفلت افتادن.۳. فریب خوردن؛ فریفته شدن.
-
مفتون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maftun ۱. ویژگی کسی که درفتنهانداختهشده.۲. شیفته؛ فریفته؛ عاشق.
-
عالم آشوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ālam[']āšub ۱. برهمزنندۀ عالم.۲. [مجاز] آنکه مردم را فریفتۀ زیبایی خود میکند.